سرنوشت قلبم...


نفریــــــــــــــــــــــــــــــن

 

هیچگاه نتوانستم تصور کنم بازیچه ی دست کسی باشم که تمام زندگی ام را با یک نگاه او باخته بودم....

هیچگاه نتوانستم از ان نگاه های با محبت و مهربان او پی به شخصیت درونی اش ببرم.

 در خیال خود ساعت ها  با او هم کلام بودم

و همیشه تصویر زیبایش را که سرشار از عشق و امید بود در ذهن خود ترسیم می کردم.

روزی فکر میکردم تنها شریک زندگی ام اوست     

                             " اما نبــــــــــــــــــــــــــــــــود... "

 ان کسی که من مدت ها ارزویش را داشتم دلم را به بازی گرفت و یک زخم همیشگی را به قلبم هدیه داد.

 امشب من در گوشه ای تنها خاطراتم را ورق میزنم تا شاید بتوانم دلیلی برای شکستگیه قلبم پیدا کنم.

اما تنها چیزی که پیدا کردم این بود...

 

 

                              " قلب من بی دلیل شکسته شد..."

 



نوشته شده در جمعه 26 آبان 1391برچسب:,ساعت 20:32 توسط نسرین| |


Power By: LoxBlog.Com